سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دختر پر دردسر

پنج شنبه 86/4/28 ::  ساعت 1:27 عصر


امروز بی شک یکی از روزهای خوب خداست چون من با یه ترانه سرای عزیز
از طریق یکی
از دوستام آشنا شدم ، این ترانه سرا کسی نیست
جز هنرمند عزیز آقای
 شایا  تجلی  ،
با اجازه
 از ایشون ترانه زیبای بازم میام به دیدینت... رو براتون می نویسم
و اگه می خواید
در مورد ایشون بیشتر بدونید و ترانه های دیگه شون رو
بخونید به آدرس وبلاگ ایشون
که براتون اینجا می نویسم برین اسم وبلاگشون رهاتر از پرنده هستش ،
اینم آدرسش توی لینکها هم هست http://shaya.parsiblog.com/
بازم میام به دیدینت...
ای نازِ مهربون سلام ، باز اومدم به دیدنت
حال و هوام بارونیه ، از غمه پر کشیدنت
همبازی قشنگ من ، حالت چطوره مهربون ؟
خوش میگذره بدونِ ما ، زندگی توی آسمون
خورشید خانوم حالش خوبه؟ از آسمونا چه خبر ؟
اینجا هنوزم ابریه ، از وقتی که رفتی سفر
عزیزم از خودت بگو ، چشمای نازت چطورن ؟
جات خالیه روی زمین ،  بچه ها از گریه پُرن
فراشِ پیرِ مدرسه ، دیروز سراغِ تو گرفت
لاله بهت سلام رسوند ، ادرس داغِ تو گرفت
مبصرِ اخموی کلاس ، دلش واسه تو تنگ شده
شبنم احمدی حالا ، عاشق شده ، زرنگ شده
ترانه رُ یادت میاد ، این روزا خواستگار داره
دوربرش نمی شه رفت ، همش میگه که کار داره
افشینُ که یادت میاد ،  اون که بهت شماره داد
این روزا به هوای تو ، همه جا دنبالم میاد
چند بار ازت خبر گرفت ، گفت : اتفاقی افتاده ؟
امروزم انگار اومده ، پشت درختا ایستاده
هنوز خبر نداره که  عشقش از اینجا پَر زده
امرزو دیگه آوردمش ، ببین چقد حالش بده
چه روزگارِ سختیه ، طاقتِ من تموم شده
تمومه خاطرات خوب ، با رفتنت حروم شده
خُب بگذریم باز چه خبر ؟ خدا واسه تو چی نوشت ؟
انگاری خوش می گذرونی !  تنها که نیستی تو بهشت !
هفته ی بعد قراره که دسته جمعی با بچه ها
یه سر بیام به دیدنت ، با چند تا  از معلما
حالا  دیگه باید برم ، بازم میام به دیدنت
هفته به هفته نازنین ، از غمه پَر کشیدنت...


 نویسنده: شقایق

گل


چهارشنبه 86/4/27 ::  ساعت 1:51 عصر


اول سلام

تقلید نوشت:توی این مدت کوتاهی که با پارسی بلاگ آشنا شدم و خونه ای توش ساختم فهمیدم که خلاف وبلاگهای مث پرشیان بلاگ و بلاگفا که اکثرا مضمونی ادبی و عاشقانه دارن و حتی خلاف بلاگ اسکای که معمولا خاطرات روزانه وبلاگ نویسا توش رقم می خوره و حال و هوای خاص خودش داره ، اکثر وبلاگهای سرویس پارسی بلاگ بعد مذهبی/سیاسی دارن و تا اونجایی که من وبلاگهای مختلف این سرویس رو دیدم وخوندم نویسندهای این وبلاگها از اون دسته مسلمونای خفنن که اینو از قلمشون کاملا می شه فهمید ، به همین دلیل منم می خوام مطلبی رو که چند وقت پیش از یه وبلاگی خوندم براتون بنویسم ، اونم در مورد پپسی(حالا چرا پپسی؟خب امروز صب که از خواب پا شدم و یه نوشابه پپسی خوردم یاد اون مطلب افتادم.) پپسی کولا حدود 69 سال قبل کار خود را در کشور کانادا آغاز کرد. جالب است بدانید که نام پپسی برگرفته از یک شعار صهیونیستی به منظور جذب کمک های مالی برای رژیم صهیونیستی است. Pepsi مخفف عبارت زیر است :
 to Save Israel Pay Each Peny  یعنی : (هر پنی (پولی) که پرداخت کنی برای اسرائیل ذخیره می شود).
کمپانی پپسی کولا از 15 سال قبل از تولد کشور اسراییل، در حال جمع آوری پول برای
"نجات" دولت آن کشور بوده است.
عذر خواهی نوشت :از کلیه دوستانی که این مطلب رو قبلا خونده بودن و براشون دمده بود معذرت می خوام.
تنبیه نوشت:خودم می دونم دزدی(سرقت مطالب دیگران) کار بدیه دیگه شما به روم نیارین.
امروز نوشت:امروز سینما گلخانه (شبکه اول) فیلم سینمایی پرنده کوچک خوشبختی رو داد برای هزارمین بار دیدمش ، موضوع قشنگی داره و توی ذهنم میم مث مادر مرحوم ملاقلی پور نقش بست ، بهرحال با کمبود امکاناتی که در سال 66 وجود داشته و با در نظر گرفتن شرایط اون موقع کاملا مشخصه که روی این فیلم کار شده وافسوس و صد افسوس که در سالهای اخیر باغبون محترم صدا و سیما به جای اینکه شلنگ آب و بزاره پای گلا و بوته ها گذاشته بن سازمان ، کسی هم نیست بهش بگه شلنگ و ورداره خودشم که حواسش نیست (البته چه می دونم شاید حواسش هست ولی کوچه علی چپ بیشتر مصرفه )و این و از فیلم وزین چهل سرباز کاملا می شه فهمید.
دل نوشت : همیشه عادت داریم محبت بگیریم و محبت دریغ کنیم ، و بگویم دنیای نامردی است با مردمان پست ، انسان ، من و تو مردمیم ، همان مردم پست ، آیا غیر از اینست؟ غیر از این که من و تو برق چشمانمان را از هم گرفته ایم و به سنگفرش خیابان بخشیده ایم و فقط درقلبمان بذرهای نفرتی را پرورش داده ایم که میوه های تلخش در چشمانمان رنگ زشتی می زند و وحشت بر تن و جان انسانیت می اندازد؟غیر از اینست که تنهای درد گریبانگیرمان شده و گل سرخ رنگ رز که نشانه محبت و پایداری و پیوند قلبهاست وسیله ای برای تملق و ریا و پنهان کردن چهره خشن وسرد کفتارانی  که خود را بجای اکسیر ناب انسانیتی که سالهای سالست مرده جا می زنند، انسان متمدن آیا غیر این است که خوی حیوانی در رگهایمان جاری و خون آبش از لای دندانها و از درون دهانمان به زمین می ریزد و ویروس ناقل بیماری هاریش را به سرعت در همه جا پخش و خاک پاک را به کثافت و نجاست می کشاند؟ایا غیر از این است؟؟؟؟؟؟؟؟
دلخوشی نوشت:پنج وارونه چه معنا دارد؟
خواهر کوچکم از من پرسید،من به او خندیدم.
گفت:مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو می داد...
بغلش کردم و بوسیدم و گفتم:
هر زمان بارش بی وقفه ی درد سقف کوتاه دلت را خم کرد،
بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد. 

پی نوشت : خسته ام ، نه یه خستگی معمولی خسته از همه چیز و همه کس.


 نویسنده: شقایق

گل


سه شنبه 86/4/26 ::  ساعت 12:39 عصر


 

کجا رو نیگا می کنی ؟! با خودتم ...... ، هی ، رفیق  ، سلامممممممممممممممم
نمی دونم شما چطور اس ام اس های رو با چه زبانهای دوست دارید ولی من چون زبان انگلیسی رو یکی از زیباترین زبانهای دنیا می دونم ، دوست دارم اس ام اس های دریافتی و ارسالیم هم به زبان اصلی باشه ، حالا چرا این نظر مث کنه به من گیر کرده دلیلشو خودمم نمی دونم ، فقط یه حس درونیه ، از اون حسای که از گفتنش معذوریم. و اما.... چون خیلی دوستون دارم اس ام اس های پایین پیشکش شما.
SMS

 

*If I die and go to heaven, I put your name on a golden star. So that all the angels can see how much you mean to me !! I love you

 

*My Love,Words however special... could never even start, to tell you all the love I have for you within my heart.

 

*When i open my eyes every morning i pray to God that everyone should have a friend like you.... Why should only i suffer!!!

 

I"m a killer, i kill people for money, but you are my friend *

I KILL YOU FOR FREE !!

 

easiest way to die *
1-have a cigrate daily.
u die 10year early.
2-have drink daily.
u die 30 years early.
3-But love some1 realy u"ll
die daily

 

* False people like STONES they are SCATTERD every where … true people are like DIAMOND they are REAR!!!

HELLO<>DIAMOND<>

 

*You r like the Sunshine so warm,You r like Sugar so sweet,You r like You....& thats the reason why i love u......

 

(_/)
(=.=)
(")(")
a sweet little rabbit, just like you, because I love you!! Kisses
*

 

I wanted to send you all my love but the postman said it was too big!* 

خب اینا نقدا تقدیم به شما اگه بازم دوست داشتید بگید که براتون بنویسم.

 


 نویسنده: شقایق

گل


یکشنبه 86/4/24 ::  ساعت 1:43 عصر


 

امروز ساعت 8 با خبری با این مضمون از خواب بیدار شدم که هر کس الگوی مصرفی برق را رعایت نکنه و از حد مجاز و تعیین شده برق مصرفی بیشتر استفاده کنه  بهای اون برای مشترک مورد نظر تا 10 % افزایش پیدا می کنه  و کسانی که الگوی مصرفی را رعایت کنن قیمت برق آنها تغییری نمی کنه یعنی 10% اضافه نمی شه ، خبر مسرت بخشی بود مگه نه؟
بعد از شنیدن این خبر در حالی که برق 6 فاز از سرم پریده بود فک کردم مثلا این میزان برقی که برای مردم به عنوان الگو در نظر گرفتن چقده؟ بعد از یه محاسبه سر انگشتی به این نتیجه رسیدم که حتما در حد یه لامپ 50 ولت اونم در ساعات خاصی از شبانه روزه ، چون معمولا اینا به کمتر از یک دهم و اینا راضی نمی شن تازه اونم با تبصره ، مث همین سهمیه بندی بنزین که آدم نمی دونه جهت رفع کچلی که از شنیدن خبر مهیج سهمیه بندی بنزین بعمل اومده به سرش بماله یا بریزه تو باک و یه کوچه 10 متری رو گز کنه و تو دلشم خوشحال باشه که ماشین داره و امکانات رفاعی و..... و کلیم احساس خوشبختی واینا که تو ایرانی آباد و آزاد و با هوای پاک زندگی می کنه.
نتیجه :بعد از کلی فکر در رابطه با اینکه کی میتونه الگوی برق مصرفی رو رعایت کنه مشخص شد هیچکس نمی تونه و تا به حال همچین موجودی زایده نشده است بنابراین نتیجه می شود بعد از گران شدن آب و تلفن و سهمیه بندی بنزین حال با الگوی برق مصرفی یکبار دیگر بدبخت شدیم .
من از همینجا مراتب داغداری و همدردیه خود را به سمع و نظر ملت ایران می رسانم و با گفتن کلمه نغز واقعا متاسفم شما ملت عزیز را به پیوستن به گروه برگ چغندر و شلغم دعوت می کنم.
***********************************
فیلمنامه:
 سلام حاج آقا من شکایت دارم.
حاج آقا در حالی که گره ای به پیشانی می اندازد و زیر چشمی نگاه دخترک فیلم ما می کند می گوید: خواهرم در چه رابطه ای؟!
دخترک: حاج آقا گرون شدن برق.
حاج آقا: منظورت چیست؟ اتفاقا طرح خوبیست دولت به فکر من و شماست و با این کار می خواهد کلی فرهنگ سازی کند.
د: آخه با یه لامپ 50 ولتی چطوری می شه زندگی کرد؟
ح:  خواهرم خواهید دید به زور هم شده باید بشه.
د: پس مردم تو این گرما کولری چیزی هم روشن نکنن؟از گرما هلاک می شن که.
ح:خواهرم شما مسلمانید؟
د: بله حاج آقا منظورتون چیه؟
ح: عرض می کنم خدمتتون ، خواهرم اولا که شما صداتون بلنده و اگه مسلمون باشین و پیرو حضرت فاطمه (س) می دونید که هیچ کس صدای ایشون رو نشنید( در ذهن دخترک : پس من بودم خطبه فدک و خوندم ) و اینکه اگر مسلمون  واقعی باشید می دونید که حضرت علی (ع) روزهای گرم در زیر گرمای جان کاه در نخلستانها کار می کرد و عرق جبین می ریخت ، آیا هلاک شد؟ و آیا شایسته است که مومن علی الان در زیر کولر به سر ببرد؟
د:بابا بی خیال کولر یخچال چی؟
ح:مگر در زمان پیامبر یخچال بود؟!
د:حاج آقا ببینین من روماتیسم دست دارم نمی تونم لباس بشورم ، لباسشویی چی؟
ح:هه... الله اکبر.... خواهرم باز که اشتباه می کنی ، این جلف بازی ها و این مسخره بازی ها و اسمهای که به نام بیماری روی مردم ایران می گذارند توطئه کثیفی از جانب دشمنان اسلام است  اینها شگرد زنان امروزیست، شما اگر پیرو فاطمه زهرا باشید می دانید که دختر رسول خدا (دو قطره اشک از چشمان حاج آقا جاری می شود و در حالی صدایش می لرزد می گوید:) دستهای مبارکشان از فرط آسیاب کردن گندم و جو زخمی بود ، چه شد؟ آنوختها که از این مسخره بازی ها نبود.
دخترک از کوره در می رود حاج آقا مگر شما مثل رسول خدا(ص)،علی (ع)،فاطمه(س) رفتار می کنید که از ما مردم عامی می خواهید همه رفتارمان را از آن بزرگواران تقلید کنیم ، آقا خجالت نداره که شما اسم خودتون و شیعه علی گذاشتید و روز و روزگاره و به ملت تنگ کردین و بهترین ماشین و سهمیه بنزین و ویلا رو برای خودتون محیا کردین؟
حاج آقا در حالی که از شدت عصبانیت شکمش که از فرط خوردن چلووپلو، در افساید است ، می لرزد و فریاد بر می آورد که برو گم شو خواهر ، برو بیرون ، بعدش هم ما هر چه می بریم و می خوریم حقمان است در  حد شنئتمان است ، بله خانوم ما اگر بنز سوار می شویم بهمان می آید (اشاره به شکم) ، تازه حتی در حد یه نماینده زپرتی مجلس هم نیست که کمتر از بنز سوار شود ما که جای خود داریم ، اصلا صحیح است که من کمتر از 40 میلیون به دختر عزیزتر از جانم که الهی بابای فداش شه جهیزیه بدهم و یا اینکه دخترم را به یک خانواده سطح پایین مالی بدهم و دختری از همچو خانواده ای برای پسرم بستانم؟ آیا در حد شخصیت حاج خانومه منزل ماست که رخت بشوید و کمتر از 10 کنیز و کلفت داشته باشد؟آیا در حد مقام و منزلت ماست که فقط به داشتن یک حاج خانوم قناعت کنیم و از زنانی دیگر اولادهای پاک دیگری پس نیندازیم؟
بله خانوم هر چه می کنیم و می خوریم شنئت خودمان است به من چه پدر شما یه کارگر است و زندگی شرافتمندانه ای دارد ؟ هه ... هه .... مضحک است ، یک آدم کارگر شرافتش کجاست او اگر خیلی آدم بود و یه کم مخش را در ربودن اموال مملکتی به کار می انداخت الان برای خودش کسی بود و شکمی همچون ما داشت ، بهرحال تو چرا قرض بابایت را از من می خواهی خانوم  پدرت می خواست زرنگ باشد به من چه؟؟!!! ما تلاش کردیم و زحمت کشیدیم و کلی ادم له و لورده کردیم تا به اینجا رسیدیم بله حاج خانوم.......................
دخترک مات و مبهوت با سرگیجه ای وافر چشم در چشمان حاج آقای قصه می دوزد و از فرط تنفر دندان به دندان می ساید و حاج آقا گیر نگاه دخترک می شود و قلبش می لرزد و دست و پایش سست می شود خود را به اولین صندلی می رساند و دخترک را دعوت به آرامش می کند و بدون توجه به اینکه این دخترک در سن ندیده اوست می گوید: حاج خانوم گور پدر شما که هر جوری دلش خواست زندگی کرد و شما را به این روزگار انداخت تا دلت بخواهد از این مردم داریم ، این ملت پر اینطور آدمای ضایعی ست که فقط به نان حلال فکر می کنن و به عدالت و مساوات و از حق خودشان بیشتر نمی خواهند در واقع تنبلن کسی که قدرت و پست می خواد باید بجنگه و حق و ناحق نکنه ولی حالا چون تو دختر خوبی هستی می خواهم کاری برایت بکنم البته فقط به خاطر اینکه دختر خوبی هستی من به همه اطمینان ندارم خلاصه دلم برایت سوخت و می خواهم کمکت کنم ، و بعد درحالی که تسبیح را در دستش چرخاند و پیچ و قوسی داد گفت: می خواهم برایت زندگی بسازم تا خانوم شوی ، خانوم خانه و کاشانه خودت چطوری؟بهرحال سنت رسول است و امام علی و ما که نغوذبالله هرگز سنت شکنی نخواهیم کرد و  ..........خب ، و لبخندی خجول و سر بزیر ،  آیا صیغه من می شوی حاج خانوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
******************************
پ.ن :اگه مسلمونی اینه که اینا می گن من رسما از مسلمونی اینا استعفا می دم.
****************************** 


 نویسنده: شقایق

گل


لیست کل یادداشت های این وبلاگ