سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزی که با پپسی شروع شد - دختر پر دردسر

چهارشنبه 86/4/27 ::  ساعت 1:51 عصر


اول سلام

تقلید نوشت:توی این مدت کوتاهی که با پارسی بلاگ آشنا شدم و خونه ای توش ساختم فهمیدم که خلاف وبلاگهای مث پرشیان بلاگ و بلاگفا که اکثرا مضمونی ادبی و عاشقانه دارن و حتی خلاف بلاگ اسکای که معمولا خاطرات روزانه وبلاگ نویسا توش رقم می خوره و حال و هوای خاص خودش داره ، اکثر وبلاگهای سرویس پارسی بلاگ بعد مذهبی/سیاسی دارن و تا اونجایی که من وبلاگهای مختلف این سرویس رو دیدم وخوندم نویسندهای این وبلاگها از اون دسته مسلمونای خفنن که اینو از قلمشون کاملا می شه فهمید ، به همین دلیل منم می خوام مطلبی رو که چند وقت پیش از یه وبلاگی خوندم براتون بنویسم ، اونم در مورد پپسی(حالا چرا پپسی؟خب امروز صب که از خواب پا شدم و یه نوشابه پپسی خوردم یاد اون مطلب افتادم.) پپسی کولا حدود 69 سال قبل کار خود را در کشور کانادا آغاز کرد. جالب است بدانید که نام پپسی برگرفته از یک شعار صهیونیستی به منظور جذب کمک های مالی برای رژیم صهیونیستی است. Pepsi مخفف عبارت زیر است :
 to Save Israel Pay Each Peny  یعنی : (هر پنی (پولی) که پرداخت کنی برای اسرائیل ذخیره می شود).
کمپانی پپسی کولا از 15 سال قبل از تولد کشور اسراییل، در حال جمع آوری پول برای
"نجات" دولت آن کشور بوده است.
عذر خواهی نوشت :از کلیه دوستانی که این مطلب رو قبلا خونده بودن و براشون دمده بود معذرت می خوام.
تنبیه نوشت:خودم می دونم دزدی(سرقت مطالب دیگران) کار بدیه دیگه شما به روم نیارین.
امروز نوشت:امروز سینما گلخانه (شبکه اول) فیلم سینمایی پرنده کوچک خوشبختی رو داد برای هزارمین بار دیدمش ، موضوع قشنگی داره و توی ذهنم میم مث مادر مرحوم ملاقلی پور نقش بست ، بهرحال با کمبود امکاناتی که در سال 66 وجود داشته و با در نظر گرفتن شرایط اون موقع کاملا مشخصه که روی این فیلم کار شده وافسوس و صد افسوس که در سالهای اخیر باغبون محترم صدا و سیما به جای اینکه شلنگ آب و بزاره پای گلا و بوته ها گذاشته بن سازمان ، کسی هم نیست بهش بگه شلنگ و ورداره خودشم که حواسش نیست (البته چه می دونم شاید حواسش هست ولی کوچه علی چپ بیشتر مصرفه )و این و از فیلم وزین چهل سرباز کاملا می شه فهمید.
دل نوشت : همیشه عادت داریم محبت بگیریم و محبت دریغ کنیم ، و بگویم دنیای نامردی است با مردمان پست ، انسان ، من و تو مردمیم ، همان مردم پست ، آیا غیر از اینست؟ غیر از این که من و تو برق چشمانمان را از هم گرفته ایم و به سنگفرش خیابان بخشیده ایم و فقط درقلبمان بذرهای نفرتی را پرورش داده ایم که میوه های تلخش در چشمانمان رنگ زشتی می زند و وحشت بر تن و جان انسانیت می اندازد؟غیر از اینست که تنهای درد گریبانگیرمان شده و گل سرخ رنگ رز که نشانه محبت و پایداری و پیوند قلبهاست وسیله ای برای تملق و ریا و پنهان کردن چهره خشن وسرد کفتارانی  که خود را بجای اکسیر ناب انسانیتی که سالهای سالست مرده جا می زنند، انسان متمدن آیا غیر این است که خوی حیوانی در رگهایمان جاری و خون آبش از لای دندانها و از درون دهانمان به زمین می ریزد و ویروس ناقل بیماری هاریش را به سرعت در همه جا پخش و خاک پاک را به کثافت و نجاست می کشاند؟ایا غیر از این است؟؟؟؟؟؟؟؟
دلخوشی نوشت:پنج وارونه چه معنا دارد؟
خواهر کوچکم از من پرسید،من به او خندیدم.
گفت:مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو می داد...
بغلش کردم و بوسیدم و گفتم:
هر زمان بارش بی وقفه ی درد سقف کوتاه دلت را خم کرد،
بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد. 

پی نوشت : خسته ام ، نه یه خستگی معمولی خسته از همه چیز و همه کس.


 نویسنده: شقایق

گل


لیست کل یادداشت های این وبلاگ