سلام - دختر پر دردسر

پنج شنبه 86/4/21 ::  ساعت 5:9 عصر


 

سلام به خودم و سلام به همه دوستای که این وبلاگ و می خونن ، این اولین پست منه و قراره تو پستای بعدی از زندگی خودم بنویسم تا این روزها رو هیچوقت فراموش نکنم و بدونم چطوری باهاشون دست و پنجه نرم کردم.

 

دل من ویرانست

پر شادی فراموش شده

پر خاطره های همه بر باد شده

دل من زندانی ست

که کلیدش در شبی طوفانی

بین من و کشمکش زندگیم

گم شده است

دل من گورستانی ست از احساس نیاز

از عشق ، از شور

راستی دل من در کدامین شب مرد

هیچ می دانی تو؟

دل من کلبه آمال فراموش شدست

دل من سالیان ست که سرد و خاموش

گوشه ای متروک بی خداحافظی از

شهر و دیار

در مکانی بی مهر

سر به سر سخت ترین سنگ زده است

تا بیشتر حد توانش

زیر بار سنگین زمان خم نشود

دل من در سردترین روز خدا

گرم ترین قطره خونش را با عشق

تقدیم زمین کرد

تا شاید از آن گلی روید هم رنگ جنون

دل من در سردترین احساسات

بی صدا خود را کشت و رها شد از غم.

 

 


 نویسنده: شقایق

گل


لیست کل یادداشت های این وبلاگ